"شما که غریبه نیستید"...هم فال و هم تماشا!
" روح شوخ و با نمک آغ بابا هر شب سراغ ننه بابا میآید. مینشیند لب باغچه گلهای لاله عباسی، گردن کج میکند و چیزی میخواهد، انگور ریش بابا، کماج، روغن جوشی، آبگوشت با برگه به، چنگمال و....(سطرهایی از فصل 30 کتاب شما که غریبه نیستید)
شما که غریبه نیستید عنوان کتابی (خودسرگذشت نامه) به قلم نویسنده محبوب کودک و نوجوان و چهره ماندگار این حوزه، هوشنگ مرادی کرمانی است. مطالعه این اثر فوق العاده که در آن نویسنده با نهایت صداقت، صمیمیت و ظرافت به بیان سرگذشت خود از کودکی تا جوانی پرداخته را اگر تا الان انجام ندادهاید، پیشنهاد میکنم.
مرادی کرمانی در این کتاب با زیرکی ضمن بازگو نمودن خاطرات و سرگذشتش مخاطب را با فرهنگ، آداب و رسوم و حتی لهجه محل تولد و پرورش خود یعنی روستای سیرچ و شهر کرمان بخوبی آشنا میکند. هرچند در خیلی از سطرهای کتاب فقر، تنهایی، خرافات و سایر واقعیتهای آن روزهای زندگی "هوشو" (نویسنده)....خواننده را تحت تاثیر قرار میدهد اما طنازی و قلم روان و لحن صمیمی نویسنده اجازه نمیدهد غبار غم ماندگار شود و حال و هوای مخاطب را عوض میکند. به نظر میرسد در این اثر سعی شده تا در لایههای متعدد و عمیق به بیان حقایق تلخ و شیرین زندگی نه تنها نویسنده که یک قشر از اجتماع پرداخته شود که هنوز هم با گذشت سالهای زیاد نه تنها در جامعه ما که در بسیاری جوامع قابل لمس است. نکته اخیر باعث جذابیت دوچندان "شما که غریبه نیستید" شده. بعد از مطالعه این اثر شما ظاهر، لحن گفتار و بسیاری از ویژگیهای نویسنده را از زاویه دیگری خواهید دید...زوایهای که خود مرادی کرمانی در این اثر از آن پرده برداشته و پیش روی شما قرار داده. علاوه براین، جای تعجب نیست اگر در طول مطالعه این اثر بارها با خواندن خیالپردازیهای بیانتهای "هوشو" به یاد "مجیدِ" سریال قصههای مجید بیفتید!
ذکر این نکته خالی از لطف نیست که این اثر به زبانهای مختلف ترجمه و تاکنون بارها تجدید چاپ شده و جوایز و افتخارات متعددی از جمله عنوان کتاب برگزیده از سوی کتابخانه بین المللی مونیخ آلمان (IYL) را از آن خود کرده است.
- ۰۱/۰۲/۰۶