کتابدارانه

مروری بر آموزه ها، ناشناخته ها، پدیده ها و شخصیت شناسی چهره های برجسته علم اطلاعات و دانش شناسی

کتابدارانه

مروری بر آموزه ها، ناشناخته ها، پدیده ها و شخصیت شناسی چهره های برجسته علم اطلاعات و دانش شناسی

سلام بر شما که هنوز با بوی خوش کاغذ زندگی میکنید ...
سلام بر شما که هنوز برای ادامه خوندن، تای بالایی کاغذ کتاب رو باز می کنید ...
سلام بر شما که کتاب براتون هنوز همون یار دبستانیه...
... و سلام بر کسی که گفت: " کتابداری اقیانوسی است، به عمق یک وجب " و خیلی ها در این یک وجب غرق و خیلی ها به سلامت به ساحل دانایی و توانایی رسیدن ...

این وبلاگ مجالی است تا چند خطی میهمان نگاهتان باشم و مطالب کتابدارانه را با شما اهل کتاب، پیشکسوتان، اساتید و دانشجویان دانش شناسی به اشتراک بگذارم و از تجربیات و نظرات شما بهرمند گردم.

تمام این داستان از جایی شروع شد که علیاکبر، در سن کودکی مادر و پدرش را از دست داد و به همراه بی‌بی در اتاقی کاه‌گلی و محقر به زندگی پر از فراز و نشیبش ادامه داد...صدای چرخ ریسندگی بی‌بی نوای ادامه زندگی را می‌داد هرچند در اتاقی کوچک و با لقمه نانی و کاسه ماستی...اما از بد روزگار اوضاع به این منوال پیش نرفت و بی‌بی برای اینکه علی اکبر زندگی بهتری داشته باشد و بتواند تحصیل کند، به ناچار او را از کوچه پس کوچه‌های محله قدیمی شهر کرمان با خانه‌های کاه‌گلی و سقف‌های گنبدی پیش مهربان مردی با روح بزرگ سپرد که با تاسیس یک پرورشگاه در کرمان به یاری علی‌اکبرها و بی‌بی‌ها آمده بود...علی‌اکبر کوچک دوری از بی‌بی را بر نمی‌تابید اما مهربانی پدرانه صنعتی‌زاده موسس پرورشگاه و آمدن و ماندن بی‌بی در آنجا بعد از مدتی به هوای کمک کردن در امورات بچه‌ها او را مجاب کرد که در کنار بقیه هم سن و سال‌هایش روزهایش را در پرورشگاه سپری کند.

علی‌اکبر و خیلی از بچه‌های پرورشگاه برای داشتن شناسنامه باید نام خانوادگی میداشتند، صنعتی‌زاده چندتایی از بچه‌ها از جمله علی‌اکبر را با نام خانوادگی خودش صاحب شناسنامه کرد...عجب اینکه نام کوچک علی‌اکبر هم نامِ صنعتی‌زاده بزرگ بود! حالا دو علی‌اکبر صنعتی (زاده) قرار بود مایه فخر و مباهات کرمان، این شهر خفته در دل کویر باشند...

علی‌اکبر کوچک از همان ابتدا با وسایل محدودی که در دست داشت، نقش می‌زد و سعی می‌کرد آنچه در اطرافش می‌دید از پرنده و گل و ساختمان و...را با تکه ذغالی روی دیوار اتاقش در پرورشگاه نقاشی کند...این ذوق هنری که اغلب توسط آموزگاران و اطرافیان مورد عتاب قرار می گرفت (به این بهانه که مانع پرداختن و جدیت او به درس است)؛ توسط صنعتی زاده بزرگ مورد توجه، تشویق و پشتیبانی قرار گرفت و پرورش یافت...تا جایی که امروز بعد از سال‌‌ها نام استاد هنرمند علی اکبر صنعتی این چهره ماندگار عرصه هنر بر سر در دو موزه در تهران و کرمان می درخشد. موزه صنعتی در تهران (موزه هلال احمر) و موزه صنعتی کرمان ( گنجینه‌ای از آثار ارزشمند از استاد صنعتی و بسیاری هنرمندان برجسته خارجی و داخلی از جمله سهراب سپهری و...).  از جمله نکاتی که در مورد زندگی ایشان بسیار مایه رنج است، تخریب ده‌ها مجسمه از آثار او در بازه‌های زمانی مختلف و در جریان رویدادهای سیاسی است.

یک درک به موقع و یک توجه و پشتیبانی هوشمندانه، کودک یتیمی را از ورطه فقر به سمت و سوی استعدادش سوق داد و این سرمایه را برای ایران زمین ماندگار کرد...به همین دلیل است که از صنعتی زاده بزرگ موسس پرورشگاه و استاد هنرمند اغلب با هم یاد می‌شود.

مطالعه سرگذشت و زندگینامه این استاد برجسته پیشنهاد من برای دوست داران هنر است.

* برخی جزئیات زندگی استاد صنعتی در منابع مختلف، روایت متفاوت دارد.

جهت مطالعه بیشتر:

شور عشق (مروری بر آثار سید علی اکبر صنعتی پیکره ساز ونقاش شوریده) ، پیشگفتار و شرح حال : هادی سیف ناشر: مرکز کرمان شناسی

 

 

  • هدی هماوندی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی